top.window.moveTo(0,0); if (document.all) { top.window.resizeTo(screen.availWidth,screen.availHeight); } else if (document.layers||document.getElementById) { if (top.window.outerHeight

پرسه های عاشـــقانه

 

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
يک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم
با من ازدواج می‌کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر ساده‌ای
خوش خيال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خيال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گريه کرد و گريه کرد و گريه کرد
در تن سفيد و نازکش دويد
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبيه دیگران نشد
چرک و زشت مثل اين و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمال‌های کاغذی
فرق داشت
چون که در ميان قلب خود
دانه‌های اشک کاشت.


نظرات شما عزیزان:

محدثه
ساعت21:30---29 آبان 1390
خوبه.www.loveemeee.loxblog.com

شیرین
ساعت16:39---29 آبان 1390
سلام

مطالبی که گذاشتین خیلی دوست داشتنیه
پاسخ:ممنون لطف دارين


سکوت
ساعت18:15---13 شهريور 1390
سلام
بعضی وقتا این اتفاق واسه همه می افته
اما خدا همیشه هست من یه مدت قبل اینطوری بودم اما این جمله و (کتاب با خالق هستی جی پی واسوانی )خیلی ارذومم کرد کتاب ساده و کم حجمی هست اگه نخوندیش حتما بخون

خداوند برای هر بنده ای که او را می خواند گوشی گشوده و آغوشی گشاده دارد و اگر میلیاردها انسان همزمان او را بخوانند صدای هیچ بنده ای در این هیاهو گم نمی شود


سکوت
ساعت21:06---12 شهريور 1390
سلام
این پستت و پست قبلی خیلی قشنگ بود شما که قابل نمی دونی به وب ما ر بزنی
بهر حال آپم اگه دوست داشتی بهم سر بزن
منتظر حضور پر مهرن


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:48 توسط علی نيکنام| |

Design By : Night Melody