هيچ می دانی چرا چون موج در گريز از خويشتن پيوسته می كاهم؟
زان كه بر اين پرده تاريك ، ا ين خاموشی نزديك...
آنچه می خواهم نمی بينم و آنچه می بينم نمی خواهم.
شفيعی كدكنی
نوشته شده در یک شنبه 6 دی 1394برچسب:, ساعت
16:22 توسط علی نيکنام| نظر بدهيد |
عادت كرده ام
به طعم تلخ قهوه
به آدمهای پشت پنجره ی كافه...
دستهايی كه می روند
آدمهايی كه نمی مانند...
به تو كه روبرويم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی...
يكی
به آدمهای پشت پنجره ی كافه اضافه می شود...!!!
نوشته شده در یک شنبه 6 دی 1394برچسب:, ساعت
15:2 توسط علی نيکنام| نظر بدهيد |
Design By : Night Melody |