كودكی هايم اتاقی ساده بود مهربانی جاده ای است
كه هر چه پيش تر روند ، خطرناك تر می گردد . نمی توان بازگشت ... امّا لحظه ای بايد درنگ كرد شايد چند گامی بر بيراهه رفت . مدّتی است بر جاده ی هموار می رانيم ... حرف های نزديك دارند فرا می رسند ، خطرناك است ! ازآجیل سفره عید چند پسته لال مانده است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگهت دفتر رازيست كه من می دانم
قصه يی را كه به من طره كوتاه تو گفت
رشته عمر درازيست كه من می دانم
بی نيازانه به ما می گذرد دوست ، ولی
سينه اش بحر نيازيست كه من می دانم
گرچه در پای تو خاموش فتادست اين شمع
سايه را سوز و گدازيست كه من می دانم
يك حقيقت به جهان هست كه عشقش خوانند
آنهم ای دوست مجازيست كه من می دانم...
نه هست های ما
چنان که بايدند
نه بايدها...
مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخيره مي کنم
باشد برای روز مبادا !
اما...
در صفحه های تقويم
روزی به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد
روزی شبيه ديروز
روزی شبيه فردا
روزی درست مثل همين روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شايد
امروز نيز روز مبادا باشد !
وقتی تو نيستی
نه هست های ما
چنانكه بايدند
نه بايد ها...
هر روز بی تو
روز مبادا است!
Design By : Night Melody |