يه زمانی همه چی بو داشت. بوی عيد، بوی امتحان ثلث سوم، بوی اول مهر، بوی ماه رمضون، بوی عصر تابستون. ولی چندوقته همه چی بی بو و خاصيت شده الان فقط حرفا بوداره . فقط از آدما بوی نامردی مياد . دلم برای بوهای قديم تنگ شده... نميدونم چرا تيمهاى ايرانى هرچقدر ميبازن هيچ وقت هيچ چيز از ارزشاشون كم نميشه!!! (جواد خيابانی) به دست هایت يک فشار کوچک می دهد… چيزی شبیه يک بوسه. راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گويد: روز خوبی داشته باشی . آدم هايی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند. آدم هايی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند. آن هايی که هر دستی جلويشان دراز شد برای تراکت دادن، دست را رد نمی کنند. هر چه باشد با لبخند می گيرند و يادشان نمی رود هميشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می شود تا کرد و گذاشت توی کيف. دوست هايی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گويند اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود. يا گاهی دفتريادداشتی، کتابی... آدم هايی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه. آدم هايی که هر چند وقت يک بار ای ميل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد هر يادداشت غمگين خط هايی می نويسند که يعنی هستند کسانی که غم هيچ کس را تاب نمی آوردند. آدم هايی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست. آدم هايی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که غريبی نکنی. آدمايی که دلتنگ دوستاشون میشن و هرکاری ميکنن تا ازياد نبرنشون . آدم هايی که خنده را از دنيا دریغ نمی کنند ، توی پياده رو بستنی چوبی ليس می زنند و روی جدول لی لی می کنند. همين آدم ها، چيزهای کوچکی هستند که دنيا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن… ما معمولاً عادت داريم در توصيف اشخاص زيرک و باهوش و اکثراً رند و مکار از اصطلاح "آدم هفت خط" استفاده می كنيم . روايتی درمورد ريشۀ تاريخی اصطلاح "هفت خط" وجود دارد. اين روايت بر می گردد به آئين شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانيان. در آن زمان پيمانه های ظريف و زيبائی از شاخ گاو يا بزکوهی درست می کردند که چون پايه نداشته است کسی نمی توانسته آن را روی زمين يا ميز بگذارد و از نوشيدن شراب ریخته شده درپيمانه اش طفره برود. از اين رو دارندۀ جام مجبور بوده است محتويات آنرا لاجرعه سربکشد. اما برای اينکه کسی بيش ازاندازۀ ظرفيت خود باده گساری نکند واز سرِ مستی با حرکت و يا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بين نبرد، هر کدام ازمدعوين، پيمانه (شاخ) مخصوص خود را داشته که به جهت تعين ميزان توانائی او در باده گساری خطی در داخل آن شاخ کشيده شده بوده که ساقی برای دارنده پيمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پيمانه اش می ريخته است . اين قبيل افراد را "هفت خط" می ناميده اند، يعنی که آنها افرادی صاحب ظرفيت و زرنگ بوده و به کليه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند. جهت مزيد اطلاع اضافه ميشود که هر يک از خطوط هفتگانه جام شراب، اسم ويژۀ خود را داشته است: عكسهای بيشتر در ادامه مطلب (حتما ببينيد،جالبه)... جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست ... مهربانی جاده ای است
كه هر چه پيش تر روند ، خطرناك تر می گردد . نمی توان بازگشت ... امّا لحظه ای بايد درنگ كرد شايد چند گامی بر بيراهه رفت . مدّتی است بر جاده ی هموار می رانيم ... حرف های نزديك دارند فرا می رسند ، خطرناك است ! كودكی هايم اتاقی ساده بود
اومدی سربازی ؟ میگه بابام برام بی ام و ، خريد به شرط اينکه بيام سربازی مرد شم
رفتن ، مردم 10 دقيقه اونجا وايسادن به اميد اينکه دوباره برگردن دعوا کنن. مردم بيکاره داريم !!!
آقای ...٬ چپ چپ نگاه ميکنه ميگه : هنوز درست نشده، حاضر شد زنگتون رو ميزنم !
رو سرويس کردی
اسمس بهم ميدن تا صدای زنگ اس ام اس موبايلم يادم نره
می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم !!!
کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد.
کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آئين هرگز به هم نمی رسند
واگه يک روز کسی بهت گفت که دوست دارم
توسعی نکن بهش بگی دوسش داری
اگه گفت عاشقته سعی نکن عاشقش باشی
اگه بهت گفت همه زندگيش تويی
سعی نکن همه زندگيت باشه
چون يک روز مياد و بهت ميگه که ازت متنفرم
مثل دوستی که هميشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش
اما چرا؟
به مرور زمان تمامی پيمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند. در مجالسی که پادشاه حضور داشته است،ميهمانان معمولاً از سه تا شش خط شراب می نوشيده اند. اما بوده اند افرادی که " لوطی" نيز خوانده می شده اند که تا هفت خط را شراب می نوشيدند بدون آنکه حالتی مستانه درآنها ظاهر شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب هتکِ حرمتِ حضورپادشاه در مجلس بشود.
اين اصطلاح به مرور زمان جنبه عام و مَجازی پيدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زيرک و مرد رند "هفت خط" اطلاق گرديده است.
1- خط مزور - کمترين ميزان شراب در جام
2- خط فرودينه
3- خط اشک
4- خط ازرق (خط شب، خط سياه يا خط سبز) اين خط کاملاً در وسط پيمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می گرديده است.
5- خط بصره
6- خط بغداد
7- خط جور که لب پيمانه بوده و جام بيش از آن جا نداشته؛ به عبارت ديگر جام لبريز از شراب می بوده است .
پس از اينكه تازيها هرمزان را وارد مدينه كردند، ... لباس رسمی هرمزان را كه ردائی از ديبای زربفت بود كه تازيها تا آن زمان به چشم نديده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذين» نام داشت بر سرش گذاشتند و وی را به مسجدی كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكليف هرمزان را تعين سازد. عمر در گوشهای از مسجد خفته و تازيانهای زير سر خود گذاشته بود . هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس اميرالمؤمنين كجاست؟» تازيهای نگهبان به عمر اشارهای كردند و پاسخ دادند: «مگر نمیبينی، آن اميرالمؤمنين است.»
... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمی با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.
هرمزان درخواست كرد، پيش از كشته شدن به او كمی آب آشاميدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامی كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشاميدن آب درنگ كرد. عمر سبب این كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بيم دارد، در هنگام نوشيدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اينكه هرمزان از عمر اين قول را گرفت، آب را بر زمين ریخت. عمر نيز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. اين باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ريختن آب بر زمين، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.
يادش بخير خاطرات قشنگ كودكی ...
يادتون مياد نون خشك ميداديم به نمكی ، نمك می گرفتيم
تابستونها ، دمپايی پاره ميداديم جوجه رنگی می گرفتيم
يادش بخير آخر فيلمهای ويديو ، شو ضبط ميكردن
موقع امتحان ، بين خودمون و نفر بغلی كيف ميگذاشتيم كه تقلب نكنيم
يادش بخير شب عيد پيك شادی بهمون ميدادن تا آخرعيد حالمون گرفته بود
يادتون مياد ، اين چيه ، اين چی چی چيه ، كفش نهرين بچه ها شما هم می خواين؟؟؟
چرخ و فلكی يادتون هست كه چهار تا جا بيشتر نداشت و با دست ميچرخوندش
چكمه پلاستيكی های كفش ملی يادتونه
يادش بخير فيلمهای ويديو رو زير پيرهنمون قايم ميكرديم و بعد ميگفتيم كيفيتش آينه ست
زمان جنگ رو شيشه همه خونه ها چسب ضربدری داشت
بازی اسم فاميل : ميوه : ريواس ، غذا : ريواس پلو...
چه حالی ميداد ، تفنگ بادی و تيله بازی و هفت سنگ
تابستونا آبزرشك و آب آلبالو تو اون ليوان بزرگا...
بد ترين ضد حال روز اول مهر و اون آهنگ مدرسه ها وا شده...
يادتون مياد تو كلاس نيمكتمون سه نفری بود و موقع امتحان ، نفر وسطی بايد ميرفت زير ميز
اون موقع ها اين آواز مد شده و بود پسرا تو كوچه ميخوندن : آی نسيم سحری صبر كن ، ما را با خود ببر از كوچه هاااااا ...
سرمونو ميگرفتيم جلو پنكه و ميگفتيم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ...
يادش بخير نوك مداد قرمزای سوسمار نشانو زبون ميزديم رنگش قشنگتر بشه
وقتی كه برنامه های كانال 1 می خواست شروع بشه ، سرود جمهوری اسلامی پخش ميشد ( شد جمهوری اسلامی به پا !!!...)
يادش بخير گل كوچيك و توپ دولايه و كتونی چينی و كتونی ميخی و بستنی آلاسكا ( اون نارنجيا ) و...........
يادش بخير روزهای رفته ديگه بر نمی گرده ...
ادامه مطلب
Design By : Night Melody |