top.window.moveTo(0,0); if (document.all) { top.window.resizeTo(screen.availWidth,screen.availHeight); } else if (document.layers||document.getElementById) { if (top.window.outerHeight سال نو مبارك

پرسه های عاشـــقانه

نرم نرمك می رسد اينك بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نيمه باز
خوش به حال دختر ميخك كه می خندد به ناز
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر كامی نگيريم از بهـــار
گر نكوبی شيشــه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتـــاد رنگ


خدا را سوگند می دهم بر عشق ...
هر آن خواهی ، برايت آن بماند ....

سال نومبـــارك

نوشته شده در شنبه 28 اسفند 1389برچسب:,ساعت 9:36 توسط علی نيکنام| |

نوشته شده در شنبه 28 اسفند 1389برچسب:,ساعت 9:2 توسط علی نيکنام| |


گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد ...

برای يك لحظه ی ناتمام قلبم از طپش افتاد ...
با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟!
گفت : نه ! باور كن ، نه !
ولی چون تو را واقعاً دوست دارم ، نمی خواهم پس از آنكه كام از من گرفتی ،
برای پيدا كردن گل زرد ، زحمتی به خود هموار كنی ...
نوشته شده در سه شنبه 12 اسفند 1389برچسب:,ساعت 16:45 توسط علی نيکنام| |

 


قبر مرا نيم متر کمتر عميق کنيد تا پنجاه سانت به خدا نزديکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رايگان در اختيار اداره انگشت نگاری قرار دهيد.

به پزشک قانونی بگوييد روح مرا کالبد شکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب يا گاز از داخل گور اينجانب اکيدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذاريد تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسايی مرا لای کفنم بگذاريد، شاید آنجا هم نياز باشد!

مواظب باشيد به تابوت من آگهی تبليغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنويسيد: اين عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنيد!

کسانی که زير تابوت مرا ميگيرند، بايد هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهيد.

گواهينامه رانندگيم را به يک آدم مستحق بدهيد، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنيد تا همه به گريه بيفتند.

از اينکه نميتوانم در مجلس ختم خودم حضوريابم قبلا پوزش می طلبم.

به بهشت نميروم اگر مـــادرم آنجا نباشد...

روحـــش شـــاد

نوشته شده در دو شنبه 12 اسفند 1389برچسب:,ساعت 17:0 توسط علی نيکنام| |


 عمر آن بود که در صحبت دلدار گذشت

 حیف و صد حیف که آن دولت بیدار گذشت                                        

 آفتابی زد و ویرانه دل روشن کرد

 لیک افسوس ، که زود از سر دیوار گذشت 

 خیره شد چشم دل از جلوه مستانه او 

 تا زدم چشم به هم مهلت دیدار گذشت ...

عماد خراسانی

 

 

نوشته شده در دو شنبه 12 اسفند 1389برچسب:,ساعت 5:0 توسط علی نيکنام| |

Design By : Night Melody